این بار هم از جرج اورول یک کتاب خواندم. 1984داستانی است که فکر می کنم در دهه 50 میلادی نوشته شده است و شهر لندن را در سال 1984 پیش بینی کرده است.
چون الان از آن تاریخ گذشته است لذت خواندن کتاب خیلی کمتر شده، چون تقریبا هیچ یک از پیش بینی های آقای اورول درست از آب درنیامده است. چه از لحاظ تکنولوژیکی(مثلا خودکاری که صحبت می کنی و خودش می نویسد) و چه فرهنگی(فضای بسیار تاریک فرهنگی و سیاسی).
داستان در یک فضای بسته سیاسی رخ می دهد که حزب حاکم در آن همه کاره است و حتی در خانه های افراد صفحه سخنگو کار گذاشته شده است. که هم گیرنده است و هم فرستنده. هیچ کس هم اجازه خاموش کردن دستگاه را ندارد. از آن اخبار و آمار و اطلاعات و ایده های حزب مطرح می شود و تو چاره ای جز شنیدن نداری. در تمام مدت روز نیز زیر نظر هستی. البته این دستگاه ها فقط در خانه اعضای حزب است و کارگرها از آن آزادند.
حزب از آگاهی افراد جامعه جلوگیری می کند. و حتی تاریخ را تغییر می دهد.از اصولی که حزب بر آن تاکید می کند "دوگانه باوری است" به معنی این که می توان هم زمان به دو چیز متناقض معتقد بود.
وینستون شخصیت اول داستان در وزارت خانه کاری در رابطه با تغییر تاریخ دارد. کار او تطبیق مجلات و روزنامه های گذشته با روز است. مثلا پیش بینی هایی که توسط "برادر بزرگ" رییس حزب شده است را با دستاورد های روز تطابق می دهد. البته حتی دستاوردهای اعلام شده هم حقیقت ندارند.
وینستون در دل از حزب متنفر است و به جایی می رسد که با حزب به مبارزه برمی خیزد اما در آخر دستگیر می شود. در طول فعالیت و مبارزه وینستون معتقد است که قشر کارگر قیام می کند و آینده از آن ایشان است.
در ساختمان "وزارت عشق"(همان اطلاعات) که یکی از چهار وزارت خانه است او را زندانی می کنند. اول: او را حسابی از نظر جسمی و روحی خرد می کنند و سپس به بازجویی می پردازند. دوم: هرگاه که وینستون قصد مقاومت کند او را تهدید به تکرار همان شکنجه ها می کنند. سوم: شکنجه گر می گوید تو خودت باعث این بدبختی شدی زیرا علیه حزب کار کردی! و این که نه ما تورا می کشیم که به قهرمان تبدیل شوی نه وادار به اعترافت می کنیم . ما افکار تو را همچون افکار خودمان می کنیم و به انسانی دیگر تبدیلت می کنیم. در خط پایانی داستان مشخص می شود که این کار را هم کرده اند.
از نقاط قوت داستان تغییر زمان و مکان است به صورتی که مخاطب اصلا آن را حس نمی کند و تنها زمان بازگشت می فهمد که آنجا نبوده است.
یک ضعف داستان نیز این است که وینستون در مقابل شکنجه ها مقاومت می کند در حالی که در طول داستان شخصیت استواری برای او ساخته نشده است و این صبر برای مخاطب غیرقابل باور است. دیگر این که در بخشی از کتاب پیش بینی های سیاسی مسخره ای برای آینده دنیا کرده است که مجبور شدم از روی آن چند صفحه بپرم!