سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/1/1
6:56 عصر

بهار سوگوار

بدست محمد صالح یقموری در دسته شعر

نه لب گشایدم از گل نه دل کشد به نبید
چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید

نشان داغ دل ماست لاله ای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید

بیا که خاک رهت لاله زار خواهد شد
زبس که خون دل از چشم انتظار چکید

به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن
ببین در آینه جویبار گریه بید

به دور ما که همه خون دل به ساغرهاست
زچشم ساقی غمگین که بوسه خواهد چید؟

چه جای من که در این روزگار بی فریاد
زدست جور تو ناهید بر فلک نالید

ازین چراغ توام چشم روشنایی نیست
که کس زآتش بیداد غیر دود ندید

گذشت عمر و به دل عشوه می خریم هنوز
که هست در پی شام سیاه صبح سپید

کراست سایه درین فتنه ها امید امان؟
شد آن زمان که دلی بود در امان امید

صفای آینه خواجه بین کزین دم سرد
نشد مکدر و بر آه عاشقان بخشید

ه.ا.سایه، تهران، فروردین 1354


88/8/8
5:46 عصر

8/8/86

بدست محمد صالح یقموری در دسته شعر

دوسال پیش همین روز بود. از پیش ما رفت. اون موقع هنوز خوب نمی شناختمش. این شاید عادت همه ما ایرانی ها باشه که معمولا بعد از مرگ یه شخصیت دنبال شناختش می ریم. اولین کتاب "گلها همه آفتابگردانند" بود که پسر عموم برام خرید. بعدشم که گزیده اشعار و "دستور زبان عشق" رو خریدم که مطلبی هم درباره اش نوشتم. حرف هایی رو که می خواستم همه رو اونچا گفتم.

 فقط این که" قیصر امین پور" جزو معدود افرادی است که هم استاد دانشگاه در رشته ادبیات بوده و هم شاعر. و اینکه از یک دانشجوی ارشد ادبیات که هم اتاقی ام هست شنیدم که استاد خیلی با دانشجوهاش گرم می گرفته (کاری که شاید خیلی از بزرگان انجام ندهند) و به همین خاطر پیش دانشجو ها خیلی محبوب بوده و هست. روحش شاد.

خسته ام از آرزوها، آرزوهای شعاری
 شوق پرواز مجازی بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را روزوشب تکرارکردن
خاطرات بایگانی زندگی های اداری
آفتاب زرد وغمگین پله های روبه پایین
سقف های سرد وسنگین آسمانهای اجاری
بانگاهی سرشکسته چشم هایی پینه بسته
خسته ازدرهای بسته خسته ازچشم انتظاری
صندلی های خمیده میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده گریه های اختیاری
عصرجدول های خالی پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی نیمکت های خماری
رونوشت روزها را روی هم سنجاق کردم
 شنبه های بی پناهی جمعه های بی قراری
عاقبت پرونده ام را با غبار آرزوها 
خاک خواهد بست روزی باد خواهد برد باری
روی میز خالی من صفحه باز حوادث
در ستون تسلیت ها نامی از ما یادگاری


87/10/26
6:38 عصر

براده ها

بدست محمد صالح یقموری در دسته شعر

نهان
خدایا / ما تورا پنهان فرض کرده ایم و به استدلال نشسته ایم / مگرنهان تر از تو می توان یافت؟

تاریکی
خورشید از تاریکی می ترسد که روز طلوع می کند.

کسوف
ماه وقتی جلوی خورشید می ایستد کسوف می شود.
 

خسته بود، آنچنان که وقتی خوابید فرصت نکرد چشمانش را ببندد.

وقت
می گویند طلاست / اما چه ارزان / شاید تورم مان ده درجه زیر صفر است.

بزرگی
سایه اش را بزرگتر از چند ساعت قبل دید، خیال کرد بزرگ شده است.

دور
برای این که ثابت کند دور باطل نیست، خودش را دور زد.

پی نوشت : نام براده ها را از کتاب سید حسن حسینی گرفته ام اما این جمله ها از آقای ع.س ، از دوستان نزدیک من است.


87/10/22
11:2 عصر

گشایش نامه

بدست محمد صالح یقموری در دسته شعر

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

      اول باید سلام کرد. سلام. این رو بگم یه شب خوابم نمی برد که به فکر راه انداختن یه وبلاگ افتادم( اینم یه جورشه دیگه) البته من قبلا یکی دوتا وبلاگ افتتاح کردم که دوامشون خیلی کم بوده امیدوارم که این یکی این طوری نباشه وسالهای سال پایدار بمونه!!! نکته بعدی اینه که من الان پشت کنکوری هستم و خیر سرم باید درس بخونم ولی خوب درس که نمی خونیم گفتم حداقل یه کاری کرده باشیم.

برای شروع کار تلخیصی یه بند از ترجیع بند هاتف اصفهانی رو میذارم که عرفانیه و مشهور. می خواستم مناجات نامه بگذارم ولی دیدم مناجات نامه هایی که در دسترس دارم خیلی تکراریه و نگذاشتم.

چشم دل بازکن که جان بینی     آنچه نادیدنی است آن بینی

گر به اقلیم عشق روی آری        همه آفاق گلستان بینی

آنچه بینی دلت همان خواهد      وآنچه خواهد دلت همان بینی

بی سر و پا گدای آنجا را           سر به ملک جهان گران بینی

هم در آن پابرهنه قومی را         پای بر فرق فرقدان بینی

هم درآن سربرهنه جمعی را      برسر ازعرش سایه بان بینی

دل هر ذره را که بشکافی         آفتابیش در میان بینی

جان گدازی اگربه آتش عشق    عشق را کیمیای جان بینی

از مضیق جهات درگذری           وسعت ملک لامکان بینی

آنچه نشنیده گوش آن شنوی    وآنچه نادیده چشم آن بینی

تابه جایی رساندت که یکی      از جهان و جهانیان بینی

بایکی عشق ورز از دل و جان    تا به عین الیقین عیان بینی

              که یکی هست و هیچ نیست جز او

                         وحده لا اله الا هو

در ضمن در بیت هفتم به انرژی هسته ای اشاره شده است. مشخص میکند که ما از سالها پیش این انرژی را کشف کرده ایم!!!