من برایم مهم بود که آیا حافظ (علیه الرحمه) عارف نیز بوده است یا خیر؟ و می توان شعرهای او را از نگاه عرفانی نیز تفسیر کرد یا نه. در کلاس ادبیات دوران دبیرستان یک بار بحث شد و من گفتم که شهید مطهری در کتاب عرفان حافظ (تماشاگه راز) اعتقاد به عارف بودن حافظ دارد و معلم جواب داد که درست است ولی باید نقد بقیه را نیز خواند مثلا شاملو در مقدمه ای که بر دیوان حافظ نوشته است خیلی اعتقادی به عارف بودن او ندارد و بعضی دیگر از اهل ادب نیز حافظ را یک انسان معمولی میدانسته اند نه یک عارف (البته اینها را ایشان گفتند و من صحت آن را دقیقا نمیدانم) و او به قطع حافظ را یک عارف نمی دانست. اما من بعدا که فکر کردم دیدم که شاملو و دیگران اهل ادب در مرتبه ای نیستند که بخواهند درباره عرفان نظر دهند. نه عرفان نظری خوانده اند و نه اهل عرفان عملی بوده اند و این را باید از اهالی عرفان پرسید. تا این که در کتاب "در محضر لاهوتیان" که زندگی نامه عارف بزرگ معاصر شیخ جعفر مجتهدی است دیدم که از ایشان فرموده بودند: ما را در مسیر سلوک از هیچ کوچه و پس کوچه ای نبردند جز آنکه جای پای لسان الغیب را در آنجا دیده ایم. کسانی که با راز و رمز سلوک آشنایند نشانه های راه را در غزلیات او می بینند و جمعی کوردل به تکفیر او سرگرمند. پی نوشت: من از استاد ادبیات همین جا تشکر میکنم زیرا ایشان بودند که مرا به ادبیات علاقه مند کردند و کلاس ایشان همیشه آزاد و پرشور بود. این مطلبی که از کتاب در محضر لاهوتیان نوشته محمد علی مجاهدی در این یادداشت آوردم در صفحه 246 این کتاب است. لطفا لطفا حتما حتما حتما نظر دهید
12:44 عصر
عرفان حافظ
بدست محمد صالح یقموری در دسته دست نوشته ها
11:11 عصر
مصطفی مستور
بدست محمد صالح یقموری در دسته داستان
سلام. چند وقت پیش کتاب "روی ماه خداوند را ببوس" را از مصطفی مستور خوندم. خیلی خوب بود. خیلی از دغدغه های من در این داستان بود. نقدش رو هم نگاه کردم گفته بودند که از لحاظ فنی خیلی حرفه ای نیست ولی با استقبال بسیار عالی مواجه شده به طوری که تا حالا بیش از صد هزار نسخه فروخته شده است. در این داستان شخصیت اصلی داستان یک دانشجوی دکتری جامعه شناسی است که در حال نوشتن پایان نامه اش است. این دانشجو که قبلا فلسفه نیز خوانده است به وجود خداوند شک دارد( البته شک به وجود خداوند کار ابلهان است، بلکه نسبت به خدا معترض است) موضوع پایان نامه نیز خودکشی یک استاد دانشگاه است. البته در داستان از داستان حضرت موسی نیز به خوبی بهره گرفته شده است. من که خیلی لذت بردم . شما هم بخوانید ارزشش دارد(علی الخصوص جوانان)
بعد از آن نیز داستان استخوان خوک و دست های جذامی (تضمینی است بر حدیثی از امیرالمومنین(علیه السلام)) را از مستور خواندم که آن هم خیلی خوب است. در آن جامعه را در قالب یک آپارتمان به تصویر کشیده است. البته جای یک خانواده محکم و معتقد با وجود مشکلات مختلف خالی است.(لازم به ذکراست که این نظر یک آماتور است.) نکته جالب این جاست که حرفهای درست و حسابی از دهان یک به ظاهر دیوانه در می آید. هر کس در هر دوران حرف درست و حسابی داشته باشد دیوانه خوانده میشود.
لطفا نظر دهید.
11:2 عصر
گشایش نامه
بدست محمد صالح یقموری در دسته شعر
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر اول باید سلام کرد. سلام. این رو بگم یه شب خوابم نمی برد که به فکر راه انداختن یه وبلاگ افتادم( اینم یه جورشه دیگه) البته من قبلا یکی دوتا وبلاگ افتتاح کردم که دوامشون خیلی کم بوده امیدوارم که این یکی این طوری نباشه وسالهای سال پایدار بمونه!!! نکته بعدی اینه که من الان پشت کنکوری هستم و خیر سرم باید درس بخونم ولی خوب درس که نمی خونیم گفتم حداقل یه کاری کرده باشیم. برای شروع کار تلخیصی یه بند از ترجیع بند هاتف اصفهانی رو میذارم که عرفانیه و مشهور. می خواستم مناجات نامه بگذارم ولی دیدم مناجات نامه هایی که در دسترس دارم خیلی تکراریه و نگذاشتم. چشم دل بازکن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی گر به اقلیم عشق روی آری همه آفاق گلستان بینی آنچه بینی دلت همان خواهد وآنچه خواهد دلت همان بینی بی سر و پا گدای آنجا را سر به ملک جهان گران بینی هم در آن پابرهنه قومی را پای بر فرق فرقدان بینی هم درآن سربرهنه جمعی را برسر ازعرش سایه بان بینی دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی جان گدازی اگربه آتش عشق عشق را کیمیای جان بینی از مضیق جهات درگذری وسعت ملک لامکان بینی آنچه نشنیده گوش آن شنوی وآنچه نادیده چشم آن بینی تابه جایی رساندت که یکی از جهان و جهانیان بینی بایکی عشق ورز از دل و جان تا به عین الیقین عیان بینی که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الا هو در ضمن در بیت هفتم به انرژی هسته ای اشاره شده است. مشخص میکند که ما از سالها پیش این انرژی را کشف کرده ایم!!!