سلام
سر و تهش خوب به هم مربوط ميشد ولي نوشته هات بايد قوي تر از اين باشن
من چند تا پيش نهاد دارم تا روز هات عوض شن:
كلاسهاي جنبي برو مثل مكرومه بافي و مليله دوزي
سر كلاس به جاي چرت زدن سعي كن بيدار بموني و براي خودت نتايج جام جهاني رو حدس برني.
به جاي ورق بازي تا صبح بازي هاي جديدي مثل تخته نرد يا منچ رو انتخاب كن.
يك روز در ميون كلاس سر صبح رو خواب بمون.
به جاي هدر كزدن دو ساعت بعد از نهار با دوستات بلوتوث بازي كن يا بسينيد توي آللاچيق و آلاچيق دختر ها رو ديد بزنيد.
و ....
احتمالا خيلي اوضاع بيريخته كه مجبور شدي اينجا بنويسي
ناراحت نباش خيلي وقتها ادم گرفتار اين چيزا ميشه البته علتش مهمتره ولي آدم هميشه اگه رو به جلو بره و گاهي روزمرگي نكنه آب و روغن قاطي مي كنه.
البته هر چي كه لغويات تو زندگي بيشتر باشه اين اوضاع بدتر ميشه
سلااااااااااااام عجب از شما.
تا کي؟ نمي خواي عوض اش کني؟ درک اين وضعيت به خودي خود ارزش نيست. به قول ما طلبه ها خوب اشکال ميکني ولي حال و حوصله پيدا كردن جواب يا گوش دادن به آن رو نداري.
يه راهكار: حداقلي ها را نگهدار. مثلا نماز، درس خوندن با حالت زوركي، پست جديد گذاشتن، مطالعه شعر و رمان، ... تا اينكه به حالت عادي برگردي. يادته از زادحسيني نقل كردم كه ميگفت مرد اونه كه تو وقتهايي كه حال نداره، درس بخونه. وقتهايي كه مي چسبه كه همه مي خونن.