سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/1/21
7:58 عصر

بالاخره تمام شد

بدست محمد صالح یقموری در دسته داستان

بالاخره تمام شد. 10 روز طول کشید تا بخوانمش. 800 صفحه بود. شوهر آهو خانم را میگویم.
خیلی ازش تعریف شنیده بودم. چند تا نکته که برداشت های خودم است و اصلا هم علمی نیست!:
داستان یک خطی است و یک جریان مهم دارد و جریان های دیگر خیلی کوچکند و در همان چند صفحه ای که مطرح می شوند، حل می شوند. به طوری که اگر در اواسط داستان سی صفحه جا بیندازید و جلو بروید مشکلی برایتان ایجاد نمی شود.داستان به هیچ وجه ذهن مخاطب را به چالش نمی کشد.
توصیف های اشخاص خیلی خوب بود. وقتی معشوقه سید میران سرابی را توصیف می کند مخاطب به سید حق می دهد که عاشق هما شود. البته این در توصیف ظاهر است. در توصیف صفات اول صفت را می آورد و بعد چند نمونه می آورد و بعد می گوید: بله این گونه بود که سید میران ما را همه دوست داشتند! (من این روش را نمی پسندم.)

نکته خوب دیگر نثر جذاب نویسنده است. با این که کتاب 800 صفحه است و نسبت به حجم داستان خیلی هم اتفاقات زیادی ندارد، خیلی خسته نشدم.
نویسنده در رمان از شخصیت های داستان ها و نمایش نامه های بزرگ استفاده می کند و شخصیت های داستان هایش را شبیه آن ها جلوه می دهد. مثلا آهو خانم را با یکی از شخصیت های یک نمایشنامه بزرگ مقایسه می کند و شباهت ها و تفاوت هایش را می گوید. من این کار را زائد و بیهوده می دانم .
زاویه دید به صورت دانای کل مطلق است. البته آقای علی محمد افغان یک کار ترکیبی خوب انجام داده است که ترکیبی از دانای کل محدود و مطلق است. به صورتی که حدود یک چهارم داستان فقط از سید میران روایت می کند سپس یک چهارم از آهو خانم و یک چهارم از هما و اواخر داستان را به صورت دانای کل مطلق روایت می کند.

البته من به زاویه دید دانای کل محدود علاقه زیادی دارم چون می توانم همذات پنداری کنم و همانند شخصیت اول داستان برای حل مشکلات تصمیم بگیرم.
مثل همه داستان های ایرانی خوب تمام شد اما بر خلاف خیلی های دیگر این خوب تمام شدن ناراحتم نکرد زیرا نویسنده روزنه های امید زیادی را از قبل ایجاد کرده بود.
در آخر هم  اگر داستان را در نصف این حجم می نوشت و مسائل غیر مهم را کمتر می کرد خیلی داستان بهتری می‏شد.